ژنوم انسان که شامل ژنهای انسانی مؤثر و ایجادکننده تمام رفتارها و تغییرات جسمانی بشر است، در دهه اخیر بیش از پیش کانون توجه اندیشمندان بوده است. صرف نظر از اهمیت ژنوم انسان در حیات و سلامت بشریت، یافتههای دانشمندان علوم ژنتیک درباره ویژگی ژنهای انسانی و تجربیات آنها در خصوص اصلاح و تغییر ژنها بر روی جانوران و گیاهان که به نتایج قابل توجهی منجر شده است، سوالات حقوقی و اخلاقی زیادی را مطرح ساخته است. چرا که اینک با شناسایی کارکرد ژنها و امکان پیشبینی آثار آن در انسانهای در حال تولد و پدید آمدن تصور جلوگیری از بروز آثار منفی ژنها و حتی ممانعت از تولد انسانهای بیمار یا نارس- از نظر جسمی یا روانی- سبب افزایش اهمیت موضوع شده است و دیدگاههایی در مخالفت یا موافقت با تجویز چنین اقداماتی ابراز گردیده است. آنچه در عصر حاضر اهمیت ویژهای یافته است، میل جوامع بشری به داشتن جامعهای سالم و خالی از بیماریهای صعبالعلاج، نقصان عضو و ناهنجاریهای ژنتیکی میباشد. بدیهی است که هر چه بهداشت و سلامت جامعه بهتر تأمین گردد، علاوه بر این که از صرف هزینههای درمانی و نگهداری بیماران جلوگیری میشود، شانس بیشتری نیز جهت پیشرفت و دستیابی به امکانات علمی و صنعتی رقم خواهد خورد. بنابراین شکی نیست که منافع عمومی هر جامعه و سلامت جامعه، جلوگیری از تولد نوزادان معیوب را ایجاب مینماید. نوشتار حاضر در صدد پاسخ به این پرسش مهم است که هنگام تقابل میان منافع عمومی وتمایل فرد در به دنیا آوردن طفلی که دارای ناهنجاریهای ژنتیکی است، کدامیک ارجحیت دارد؟ آیا نفع عمومی و به عبارت دیگر مصلحت جامعه، برای دولتها حق جلوگیری از تولید جنین ناقص و ناهنجار را ایجاد مینماید؟ یا این که حق فرد به تنهایی و بدون توجه به ایجاد ضرر برای جامعه معتبر شمرده میشود؟ فرامین اخلاقی و انسانی چه راهکاری ارائه میدهند؟ پاسخ این سوالات را میتوان از طریق بررسی دیدگاههای گوناگون در مورد حق حیات جنین و همچنین مبانی فقهی و حقوقی آن، همچون قاعده لاضرر به دست آورد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |