دوره 7، شماره 24 - ( بهار 1392 )                   جلد 7 شماره 24 صفحات 64-47 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- رییس مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، رییس انجمن علمی حقوق پزشکی ایران و رییس اتحادیه انجمن‌های علمی گروه حقوق ایران
2- مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی و عضو پیوسته انجمن علمی حقوق پزشکی ایران
چکیده:  

با شناخت و تبیین پدیده مرگ مغزی به کمک تکنولوژی‌های نوین زیست پزشکی در نیم قرن اخیر، چالشی جدی فراروی علمای علوم مختلفی چون پزشکی، فلسفه، اخلاق، حقوق و نیز مراجع دینی در ارتباط با شرایط و مصادیق تحقق مرگ قطعی مطرح گردیده است که به نظر می‌رسد با گذشت ده‌ها سال این اختلافات کماکان ادامه دارد تا آن جا که دو گروه عمده در مقابل یکدیگر قرار داده شده‌اند: کسانی که مرگ مغزی را به مثابه مرگ قطعی می‌دانند و کسانی که مرگ مغزی را دست‌کم به واسطه ادامه جریان خون و حیات قلبی ـ تنفسی، قسمی از حیات می‌پندارند. به نظر می‌رسد با درک ماهیت حقیقی مرگ مغزی و جهت ترتب آثار مناسب در تمامی جهات اقتصادی، اجتماعی و فقهی- حقوقی بایستی اذعان نمود که مرگ مغزی نه مرگ کامل و قطعی است و نه حیات؛ بلکه می‌توان آن را پدیده‌ای نوظهور در سایه تکنولوژی‌های نوین زیست‌پزشکی دانست که مبین وضعیتی خاص بوده و فلسفه وجودی آن در نظام هدفمند خلقت، پاسخگویی به نیاز بیماران محتاج به اعضای پیوندی می‌باشد. با بهره‌گیری از این تئوری و شناساندن آن به افراد جامعه در قالب فرهنگی‌سازی مستمر، بایستی جایگاه اهدای اعضای مبتلایان به مرگ مغزی به یک اصل اخلاقی پذیرفته شده در جامعه ارتقا یابد

واژه‌های کلیدی: مرگ مغزی، مرگ قطعی، حیات، وضعیت خاص

دریافت: 1391/8/30 | پذیرش: 1391/11/5

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.