1- دانشگاه یزد، یزد، ایران. (نویسنده مسؤول)
2- دانشگاه میبد، میبد، ایران،
3- دانشگاه دولتی فردوسی مشهد، مشهد، ایران،
چکیده:
مرگ مغزی شامل از بینرفتن کامل و غیر قابل برگشت فعالیتهای مغزی است که با کمای عمیق، آپنه و عدم وجود تمامی رفلکسهای ساقه مغز مشخص میشود. مسأله پیوند عضو علاوه بر این که یکی از مسائل قابل بررسی و تحلیل در عالم پزشکی است در عالم فقه و حقوق هم مسألهای بسیار مهم و درخور توجه است، خصوصاً در فقه مسأله با حساسیت زیادی مطرح گردیده است و از آنجا که این عمل به تمامیت جسمانی افراد مرتبط است و در احکام وظیفه شرع مقدس به انسان و تمامیت جسمانی او به عنوان اشرف مخلوقات و خلیفهالله اهمیت ویژه داده میشود. ریشه چالشهای اخلاقی موجود در زمینه اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی در این است که مذاهب و فرهنگهای مختلف نمیتوانند به راحتی بپذیرند که فردی که دارای علائم حیاتی است، میتواند مرده باشد و قبول این موضوع به خصوص به وسیله نزدیکان فرد بسیار مشکل است. دودلی و ترس موجود، ناشی از شک در تشخیص دقیق زمان مرگ مغزی نیست، بلکه ناشی از تشخیص زودرس مرگ فرد و اهدای زود هنگام اعضای او میباشد. از آنجایی که پیوند اعضا دارای نقش حیاتی در نجات جان انسانها دارد و شرع مقدس نیز حیات و سلامت آدمی را به عنوان اهم واجبات مورد عنایت خاص خود قرار داده است، میتوان گفت با شناخت صحیح انسان، حدود و حریم پژوهش، آموزش و درمان انسان مشخص خواهد گردید و تأمین سلامت جامعه و ادامه حیات طیبه انسانی در گرو این شناخت است. همچنین برای افزایش آگاهی و نگرش مثبت کادر پزشکی و اقشار جامعه، نسبت به اهدای عضو، توصیه میگردد برنامههای آموزشی لازم در این خصوص مورد توجه قرار گیرد. در این مقاله برآنیم، تا ضمن بیان استدلال موافقین و مخالفین پیوند اعضا از مردگان مغزی به بیان مبانی حقوقی پیوند اعضا بپردازیم.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1399/1/12 | پذیرش: 1399/9/13