امنیت غذایی و حق دسترسی به غذا و رهایی از گرسنگی جزء حقوق بنیادین بشری بوده و تحت هیچ شرایطی حتی در مخاصمات نیز قابل تعلیق نیست، زیرا هرگونه تعدی به حق غذا میتواند منجر به مرگ ناشی از گرسنگی شود. بنابراین جهت حل این مشکل (سوء تغذیه) در زمان مخاصمه و صلح رویکردهای مختلفی از قبیل حق بر غذا و امنیت غذایی اتخاذ گردیده است. در حال حاضر، بر مبنای کرامت انسانی حق بر غذا در اسناد حقوق بینالملل بشر تعهدات متعددی را به کشورهای عضو جهت تأمین غذا تحمیل مینماید که مکانیزمهای مختلفی جهت رسیدگی به نقض آن و جبران خسارت برای افراد متأثر از آن پیشبینی شده است. این رویکرد در اسناد حقوق بینالملل بشردوستانه تا آن حد پیش رفته که استفاده از ابزار گرسنگی، نابود یا غیر قابل استفادهکردن اموال برای حیات جمعیت غیر نظامی، ممانعت از دریافت کمکهای بشردوستانه در مخاصمات مسلحانه به ویژه مخاصمات بینالمللی را به منزله جنایات جنگی، ژنوساید و جنایات علیه بشریت قلمداد گردیده است. همچنین، حق دادخواهی در مورد نقض حق غذا از طریق نهادهای مختلف بینالمللی از قبیل دیوان کیفری بینالمللی، شورای امنیت و... به رسمیت شناخته شده است. این مقاله با بررسی دقیق مبانی حق بر غذا در اسناد بینالمللی، چنین استدلال میکند که رویکرد امنیت غذایی به دلیل غیر شفافبودن و همچنین مشخصنبودن تعهدات کشورهای عضو و نداشتن مکانیزمهای لازم جهت رسیدگی به نقض آن نمیتواند به عنوان یک وسیله مناسب جهت حل معضل سوء تغذیه به کار رود و بیشتر به عنوان یک ابزار تکمیلی جهت تحقق تدریجی حق بر غذا مورد استفاده قرار میگیرد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |