نگارنده در این مطالعه میکوشد تا از رهگذر تأکید بر ضرورت انجام مطالعهای میان رشتهای که بازتاب آن را میتوان در برقراری تعامل بین رهیافتهای سالمند شناسی و آموزههای بزهدیده شناسی شاهد بود، اهمیت تخصصی کردن نگرش به ساز و کارهای حمایتی و مساعدتی برای سالمندان بزهدیده را تبیین نماید. بدین سان، بررسی مؤلفههای ترس از جرم و اینکه تا چه اندازه سالمندان در معرض خطر تجربه نمودن بزهدیدگی در اثنای دوره سالمندی میباشند، ما را به سمت تدارک تمهیدات لازم در راستای حمایت کیفری ویژه از آنان رهنمون میگردد. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که افزایش رقم سیاه جرایم علیه سالمندان به حسب تقلیل امکان گزارشدهی این جرایم و فقدان رؤیت پذیری آنها، ضرورت تفکیک میزان بزه دیدگی سالمندان به حسب گونهشناسی جرایم ارتکابی علیه آنان که ما را به سمت طبقهبندی بزه دیدگی به تناسب نوع جرم، علل و عوامل بزهدیدگی و میزان ترس از جرم سالمندان رهنمون میگردد، شاخصهایی که بزهدیدگی سالمندان در پرتو آنها تبیین میگردد و آنان را در معرض خطر بزهدیدگی قرار میدهد. این واقعیتی غیرقابل انکار است که حاشیه نشینی و نقش انفعالی سالمندان در جامعه، تجربه سالمندان از گسست شبکههای اجتماعی، افول توانمندی مالی که سالمندان به تبع ورود به مرحله بازنشستگی، مواجه شدن با هویتهای فرهنگی نا مأنوس با آنچه که سالمندان در گذشته تجربه نمودهاند، سرنوشتی محتوم را برای آنان که همانا رو به رو شدن با پیامدهای زیانبار آماج جرم قرار گرفتن میباشد، رقم خواهد زد. در مجموع با اتخاذ نگرشی جامع به مسئله سالمندی و بزهدیدگی، انتظار میرود که با تلفیق این دو حوزه مطالعاتی، گونههای تدابیر پیشگیرانه و حمایتی برای سالمندان مورد بازاندیشی قرار گرفته تا از این رهگذر در نظام عدالت کیفری نیز سالمندان از منزلتی که شایسته آنان میباشد، بهرهمند گردند.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |