خودکشی مساعدتشده به معلولین بحثی مشاجرهبرانگیز بین حقوقدانان، جرمشناسان، جنبشهای حمایت از معلولین در جوامع مختلف و حتی خود معلولین به عنوان بخشی از جمعیت آسیبپذیر میباشد. مرکز ثقل این مشاجرات دائرمدار حق انتخاب مرگ برای معلولین است. آیا معلولین خود چنین حقی را انتخاب و اعمال میکنند و این یک حق به معنای واقعی کلمه برای آنان است- یعنی در آن میتوان تجلی اراده آزاد و اختیار شخص معلول را مشاهده نمود- یا آنکه تبعیضات ناروای اجتماعی که معلول دیگر آنها را برنمیتابد، راه گریزی جز انتخاب مرگ را برای وی باقی نمیگذارد؟ آیا حتی در فرض پذیرش خودکشی مساعدتشده، انتخاب آن مبتنی بر رضایت واقعی معلول است یا این رضایت معیوب بوده و خود متأثر از فشارهای اجتماعی و عدم حمایتهای قانونی لازم از این طیف آسیبپذیر میباشد؟ به بیان دیگر آیا فقدان حداقلهای حقوق برای معلولین در جامعه و عدم رعایت آنها نیست که وی را به سمت انتخاب خودکشی مساعدتشده سوق میدهد؟
آیا میتوان معلولین را محکوم به زندگی در شرایطی نمود که سرنوشت محتوم آنها چیزی جز تحمل درد و رنج یک بیماری کشنده و لاعلاج و در نهایت مرگ نیست؟ به نظر میرسد وقت آن رسیده است تا از رهگذر قانونمند ساختن «خودکشی مساعدتشده» این واقعیت را از نظر قانونی ضابطهمند نمود و با مقرر نمودن شرایط و تضمینات قانونی حق توسل به خودکشی مساعدتشده را -هر چند در شرایط استثنایی ـ از نقطهنظر حقوقی به رسمیت شناخت و بدین سان به موازات شناسایی این حق، با پیشبینی تدابیر حمایتی به ویژه در راستای تعدیل و حذف فشارها و محدودیتهای اجتماعی وارد بر معلولین حق انتخاب یک زندگی با عزت را جایگزین حق انتخاب مرگ داوطلبانه نمود. نگارنده بر آن است تا در این نوشتار تا حد امکان به تحلیل مسائل فوق پرداخته و چالشهایی را که فراروی قانونمند ساختن خودکشی مساعدتشده وجود خواهد داشت، مورد بررسی قرار دهد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |