1- گروه حقوق، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران؛ گروه حقوق، دانشگاه امام صادق (ع)، پردیس خواهران، تهران، ایران.
2- مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران.،
3- گروه حقوق، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.،
4- گروه جزا و جرمشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.،
چکیده:
زمینه و هدف: فشار روانی در ارتکاب اعمال مجرمانه و نیز در واکنشهای جزایی نسبت به کودکان و نوجوانان بزهکار که خود قربانیان خاموش شرایط و زندگی نابسامانند، چالشی است قابل ملاحظه که به اقتضای وضعیت اجتماعی ملتهب کنونی، پرداختن به آن، تأملی ژرف و ضرورتی مضاعف را میطلبد. این مهم، مستلزم پژوهشی بدیع و میان رشتهای است که مقاله حاضر، با توجه به مقتضیات زمان و مکان و تفاوتهای فردی ـ اجتماعی کودکان و نوجوانان بزهکار، با هدف وصول به عدالت قضایی یکسان و فراگیر به آن پرداخته است.
روش: مقاله حاضر، علاوه بر استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و گردآوری دادهها به شیوه کتابخانهای، از نظرات دکترین و متخصصین مربوطه نیز بهره برده و نتایج آن در قالب نمودار ارائه نموده است، لذا این پژوهش، با روش ترکیبی و کاربست مبانی کمی و کیفی پژوهش (طیف لیکرت) صورت گرفته است.
ملاحظات اخلاقی: در روند تألیف این پژوهش، بر ملاحظات اخلاقی پژوهش کتابخانهای از جمله اصالت متون، صداقت و امانتداری اهتمام ورزیده شده است.
یافتهها: از مهمترین یافتههای پژوهش حاضر، ارائه مؤلفه «نقش اساسی عوامل فشار روانی در اغلب اقدامات بزهکارانه کودکان و نوجوانان ناقض قوانین جزائی» است که در پی طرح کارشناسانه عوامل ایجاد فشار روانی، تحلیل واکنشها و تبیین راهکارهای مدارا، با کاربرد پژوهش کیفی، تحصیل گردید. همچنین بر اساس نظر (۸۲ درصد) دکترین حقوقی و متخصصین مربوطه، «فشار روانی کودکان و نوجوانان، مؤثرتر از تربیت نادرست آنها در ارتکاب اعمال مجرمانه میباشد.»
نتیجهگیری: لزوم لحاظ ابعاد گسترده فشار روانی کودکان و نوجوانان ناقض قوانین جزائی در ارتکاب اعمال مجرمانه، اتخاذ راهکارهای پیشگیرانه متناسب با مقتضیات زمان و مکان، را در سیاست جنایی ج.ا.ا میطلبد. همچنین جنبه فشار روانی برخی واکنشهای جزایی قانونی نسبت به اطفال و نوجوانان ناقض قوانین جزایی و عدم کفایت جنبه اصلاح و تربیت آنها، با سنجه مبانی اسلامی ـ تربیتی و اسناد بینالمللی، در مواردی نشانگر فاصله معنادار وضعیت موجود با وضعیت مطلوب است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
دریافت: 1401/7/2 | پذیرش: 1401/10/5