چگونگی مواجهه با مجرمان و اشخاصی که به هر نحوی از انحاء به عملی خلاف قوانین، قواعد، هنجارها و ارزشهای مقبول هر جامعه مبادرت میورزند از جمله مسایل دیرپای فلسفی و حقوقی است. برخوردهای کیفری و اعمال مجازات بر خاطیان از اصول و قواعد هر جامعه و قائلشدن به مسؤولیت کیفری افراد، عمری به درازای بشریت دارد که متأثّر از نوع نگاه به مقولهی جرم و مجازات در هر دورهی تاریخی دچار تحوّل گردیده است. در این میان نظریات جرمشناسی در طول تاریخ پیدایش خود تأثیر بهسزایی بر تحوّلات مربوط به مسؤولیت کیفری داشتهاند. توجّه به عنصر اراده به عنوان زیربنای مسؤولیت کیفری در تمامی نظریات جرم شناختی قابل مشاهده بوده و در طول تاریخ جرمشناسی با نوسانات بسیاری از اطلاق انگاری اراده تا نفی اراده رو به رو شده است. اهمّیت این تحوّلات در ارادهی نسبی برخی از مرتکبین انحرافات و جرایمی مانند انحرافات جنسی است. زیرا دستاوردهای جدید علمی ثابت کردهاند که بسیاری از منحرفین جنسی به هنگام انجام رفتار انحرافی از ارادهی تام برخوردار نبوده و دارای اراده نسبی هستند. بدون شک دستاوردهای نظریات جرمشناختی مانند تئوری مسؤولیت نقصان یافته تأثیر بهسزایی در تحوّلات مسؤولیت کیفری داشته که مسؤولیت کیفری منحرفین جنسی نیز بیبهره از این دستاوردها نخواهد بود.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |